در سوگ محمدرضا شجریان
691 بازدید
خسرو اواز ايرانم كجاست خوش صدا آن مرغ خوشخوانم كجاست
عارفان را بزم گل ها ديده ام در پي او باغ عرفانم كجاست
صوت الحانش زلال از قعر دل اب چشمه چشمه سارانم كجاست
بي هدف هر سو نگاهم بي رمق مشك خوش بو عنبر افشانم كجاست
وقت تنگدستي به هر سو جستجو دست ياري جمع يارانم كجاست
صوت داودي به سان آب پاك ربنايت وقت رمضانم كجاست
ذكر حافظ ، مولوي هر بند شعر چون اسير در بند زندانم كجاست
كنج خانه در غم نا مردمان چاره ي دردم طبيبانم كجاست
شعر ايران را چه زيبا خوانده اي خاطرم از نام ايرانم كجاست
اي بسان روشنايي هر طرف در دل شب ماه تابانم كجاست
ارزو ها در پس هر ارزو شد نصيبت ان خراسانم كجاست
اي شدي نزديك به تربت ، خاك او نام ثالث سرو سامانم كجاست
گر شكستي ، رفته اي از جمع ما اي حبيبم عهد و پيمانم كجاست
شجريان فقط خواننده نبود بلكه هر بند شعر را آگاهانه انتخاب مي كرد و در قالب نت و موسيقي، ان را بازخواني مي كرد. او موسيقي و ادبيات فارسي را در هم ادغام كرد و نشان داد كه شعرهاي ايران زمين خود به تنهايي موسيقي هستند و شايد بي دليل نبود كه شاعران قديم به وقت سرودن ، مي نواختند و اين از اعجاز زبان فارسي است. بسياري بر اين عقيده اند كه زبان فارسي را حكيم ابوالقاسم فردوسي زنده كرده است و موسيقي اصيل ايراني را شجريان و چه زيبا ارامگاه أبدي اش را در خراسان و كنار فردوسي انتخاب كرد و بدين سان آرام گرفت و ديگر نخواند. حبيب اله سلطانپور ١٣٩٩/٧/٢٢